وصیت نامه سردارشهید حسینعلی ترکی

الحمدلله رب العالمین والصلوه والسلام علی الانیباء و المرسلین و السلام الله الموید و المصطفی الامجد و المحمود الاحمد ابوالقاسم محمد صلوات الله و سلامه علیه وعلی آله الطیبین الطاهرین اله معصومین وعلی آبائهم اجمعین وعلی خیرخلقه العالمین الی یوم الدین . شهات دو برادر بسیار ارزنده مومن و گرانمایه مرا بر آن داشت تااز این لحظه به بعد خاطراتم را یادداشت نموده تابلکه بعدا برادران دیگر ازصداقتها و فداکاریهائی که در جبهه های نبرد حق علیه باطل در خطه خوزستان و روزهای گرم و سرسام آور آن تن به مبارزه می دهند آشناشده تا بلکه آگاهانه تر هشدار دهنده خون این شهدای عزیز گردند وبا یک بینش عمیق تری را نسبت به این لحظه ها و دم ها و اوقاتها خوش و نا خوش داشته باشند .

خوش از این جهت که برادرانم موفقیت کسب نموده و نقاط ضعف دشمن را بدست آوردند و دلها هم در جان در گیرند و سراپا عشق نسبت به حمله برد در تب و تاب می سوزد .
فرزندان اسلام ،فرزندان انقلاب و دانش جویان و همه کسانی که چشم از کسب تحصیل و علم پوشیده و دست از همه وابستگیها کشیده و دهقان و کارگرو پیر و جوان ست  دل از علایق هستی شسته و به کمک حسین زمان شتافته است و با چشم و دل پرفروغ از ایمان دست به اسلحه ناآشنا و نا متناسب گرفته است و با معشوق فریب که به چنگها و بازوان ناتوانش فشرده است .باتکرار راز و نیاز بامعبود خود که در ابتدا و انتهای پر نقش به لب می آورد با پاهای مستحکم از ایمان وبی تناسب از عدم آگاهی به فنون نظامی از پی برادران با تجربه تری از این شیار به آن شیار و از پس این تپه به پس آن تپه چون ماری می خزد تا آنکه این دشمن دیرینه اسلام را به درک واصل کند .
برادری از دزفول رادر (عین خوش )میان سنگر دید بانی که جهت شناسایی رفته بودم دیدم که از فرط خستگی به پهلو دراز کشیده و یک کتاب مهم مطالعه میکند که در عین مطالعه خوابش برده بود ،و این بر خورد انسان را به اعمال زمان فرو می برد که آیا آنان که بر سر سفره رنگین که از خون مستضعفان رنگ بخود رفته است ،دندان بخون این مظلومین تاریخ می آلایند ،میدانند که ایران اسلامی این فرزندان سراپاعشق و سراپاشجاعت را اینچنین در راه مبارزه باآن تقدیم بارگاه حضرت احدیت میکنند که گورشان را در پای سفره هایشان بکند به دیار نیستیشان بسپارد و آنها از جان ستمدیدگان چه می خواهند ،یعنی مگر انسان نیستند ،مگر عقلی بسرندارند .از جان انسانها چه می خواهند ،چقدر مثل گرگ به جان این جامعه می افتند و آنان را قربانی لحظات خوش گذرانیشان می کنند .
آنها که دم از حقوق بشر میزنند چقدر در حیله و تزویر خود مهارت دارند ودر لفافه این اسم خون تمام انسانهای بیگناه را می ریزند و لاشخورها همچون گرگی شده اند که آنهم دزدیده شده باشد .اینها خیال می کنند که چند سال می توانند به عمر خود ادامه دهند مگر مرگ را ندیده اند .مگرنه مردنی اند .
هیهات که این انسان به فقر کشیده شد چه حیوان خطرناکی خواهد بود برای این بشریت و چه دیوی خواهد بود برای خود و چه زشت خواهد بود برای بد نام کردن انسانها .همین کافران بعثی که در تبلیغات خود اسم دفاع در برابر یورش انقلاب اسلامی ایران گذارده است چقدر آدم ، و غالب یک مرد هستی.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد